خب فردا اول مهر هست و خیلی از دوستان دارن در رابطه با خاطرات دوران مدرسه‌شون مینویسن. حقیقت اینه که من به هیچ وجه دوست ندارم به دوران مدرسه برگردم. یعنی کلاً به هیچ دورانی تا اینجا دوست ندارم برگردم، مگه اینکه بخوام یه چیزهایی رو تغییر بدم.

این به این معنی هست که من خاطرات زیاد خوبی از مدرسه ندارم. البته خاطرات زیاد بدی هم ندارم. من مدرسه رو دوست نداشتم ولی معتقد هستم که مدرسه این قابلیت رو داره که بهترین خاطرات زندگی یک فرد رو بسازه و آینده و سرنوشت‌شو تغییر بده.

مدرسه‌ی ابتدایی ما مختلط بود. چندسال پیش دو تا خاطره از دوران ابتدایی با عنوان تدبیری برای خاموش کردن من! و وقتی به من تهمت عاشقی زدند! نوشته بودم. اون وقتا پست‌ها رو به جای اینکه مثل الان به صورت محاوره بنویسم، به فارسی معیار می‌نوشتم.

مدرسه برای من بیشتر احساس ترس رو به یاد میاره. اینکه هی باید تکالیفم رو انجام میدادم. ترس اینکه نکنه فردا معلم از من بپرسه. ترس از امتحان و.

شاید باورتون نشه ولی به نظرم شاید در کل دوران مدرسه به تعداد انگشتان یک دست غیبت داشتم که یا موجه بودن مثل مریضی یا اینکه برای امتحان آماده نشده بودم و نرفتم مدرسه! مثلاً یادمه یه بار امتحان تعلیمات دینی داشتیم. من ساعت حدوداً 2 صبح بیدار شدم، واسه امتحان خوندم. ولی وقتی میخواستم برم مدرسه دیدم به اندازه‌ی کافی آماده نیستم یعنی اگه میرفتم میشدم 17 مثلاً؛ واسه همین نرفتم.

چقدر ما رو بیخود از امتحان ترسوندن! چقدر بیخودی خشونت به خرج دادن! من اگه بچه داشته باشم بهش میگم عزیزم، درس و نمره از مزخرف‌ترین چیزهایی هستن که تو این دنیا ساخته شدن! این مهم نیست که چه نمره‌ای میگیری مهم اینه که اون چیزهایی رو که بعدا لازمت میشه رو یاد بگیری. مثلا باید خوندن و نوشتن یاد بگیری چون لازمت میشه. باید ریاضی رو تا یه حدی یاد بگیری چون به دردت میخوره. نه برای اینکه نمره‌ی خوب بگیری فقط به خاطر اینکه بعداً به کارت میاد. باید یه سری اطلاعات عمومی رو بلد باشی. باید یه خرده کار هنری بدونی. باید یه خرده کارهای فنی بلد باشی و.

معلم علوم اول و دوم راهنمایی‌م فکر کنم تقریباً هر هفته از من درس می‌پرسید. نمی‌دونم چرا اینقد گیر داده بود به من. اون موقع معلم‌ها، ناظم‌ها و مدیرها دست بزن داشتن. یادم هست یک بار معلم انگلیسی‌مون داشت با ماشینش از حیاط مدرسه خارج میشد. من که جلوی ورودی ساختمون مدرسه بودم، داد زدم خداحافظ» همون لحظه ناظم‌مون که کنارم بود زد زیر گوشم و گفت: فیلم نیا!» راست میگفت من فیلم اومده بودم. البته من به خاطر اینکه درسم خوب بود و جزء دو تا از زرنگ‌ترین دانش‌آموزان مدرسه بودم زیاد تنبیه بدنی نشدم.

اگه بخوام مقاطع مختلف تحصیلم رو به ترتیب علاقه‌م بنویسم اینوری میشه:

  1. کارشناسی
  2. کارشناسی ارشد
  3. هنرستان (دوم و سوم دبیرستان)
  4. دبستان
  5. کاردانی
  6. اول دبیرستان
  7. راهنمایی

سفر به مریخ بدون بازگشت!

فیلم دیدم+اینترنتی خریدم +وزنم زیاد شد+شماره دادم+اینطوری میشد پول درآورد

خودم خواستم که بمونم!

رو ,مدرسه ,اینکه ,یه ,امتحان ,یاد ,یاد بگیری ,رو به ,باید یه ,یه خرده ,دوست ندارم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عطر باران شرکت خدمات نظافت پاکرویان کیارش پرتال تفریحی پاتوق سرا زبانکده مهر دانلود کتاب اصول فقه سمیرا محمدی جلد ۱ و ۲ محرم راز درون میخانہ طرحی از یک زندگی... mohandestamam بالی برای پریدن ... کشاورزی و دام داری